قتل مادر در یک قدمی ۴ فرزند خردسالش
تاریخ انتشار: ۲۹ فروردین ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۵۵۷۱۶۵
پسر بچه ۹ ساله صبح روز گذشته با جسد مادرش در خانه شان مواجه شد و سعی کرد او را نجات دهد، اما مادرش قربانی یک جنایت هولناک شده بود.
خانه شان جایی در جنوب شهر است؛ اتاقی ۱۲ متری در طبقه پایین و اتاقی ۹ متری در طبقه بالا. خانهای محقر که تا روز گذشته فرزندان «ملالک» اینجا در آغوش مادرشان پناه آرامش میگرفتند، اما حالا جسد ملالک ۳۱ ساله در اتاق بالا افتاده و شیون دختر ۱۲ سالهاش خانه کوچک را پر کرده است.
بیشتر بخوانید:
اخباری که در وبسایت منتشر نمیشوند!
دخترک در حیاط خلوت ۲ در ۲ متری خانه کنار پدرش نشسته است و جسد مادر در اتاق بالاست.
صبح امروز وقتی بچهها از خواب بیدار شدند مادرشان مطابق هر روز صبح کنار آنها در اتاق طبقه پایین نبود تا برایشان صبحانه آماده کند و آنها را راهی مدرسه کند.
یونس از خواب پرید و احساس کرد برای رفتن به مدرسه دیر است. از اضطراب اینکه چرا خواب مانده است، مادرش را صدا زد. یک بار و دو بار و چند بار. اما مادرش پاسخی نمیداد و این غیرممکن بود.
حیاط را نگاه کرد و از پلههای آهنی خانه شان بالا رفت. پسرک ۹ ساله زبانش بند آمده بود و بسختی نفس میکشید.
آنچه را که میدید باور نمیکرد. صورت مادرش کبود شده بود و نفس نمیکشید.
یک شال محکم دور گلویش پیچیده بودند. یونس دست انداخت که شال را باز کند. شال را کشید و با تقلایی گره را باز کرد. با دستان کوچکش مادرش را تکان میداد.
اما ملالک انگار سالها بود که به خواب عمیق فرو رفته بود. با فریادهای او خواهرش رعنا از خواب پرید و سریع به پدرش تلفن زد. فرزندان دوقلوی ۴ ساله ملالک هم بیدار شده بودند و خانه از صدای گریه ۴ فرزند زن جوان پر بود. دقایقی بعد شوهر ملالک از راه رسید و بلافاصله پلیس را خبر کرد.
رسیدگی به این پرونده ظهر روز گذشته در دستور کار محمدمهدی براعه بازپرس کشیک قتل پایتخت قرار گرفت. بررسیهای اولیه حکایت از این داشت که دو النگوی زن جوان و گوشی موبایل او سرقت شده است. انگار سارق وقتی بچهها خواب بودند، سراغ مادرشان در اتاق طبقه بالا رفته و او را غافلگیر کرده بود. بعد از سرقت ملالک را خفه کرده و از مهلکه گریخته بود.
رسیدگی به این پرونده برای روشن شدن راز جنایت در دستور کار بازپرس جنایی قرار دارد.
گفتگو با همسر مقتول
شوهر ملالک به دیوار خانه شان تکیه داده و سرش را با دو دست گرفته و هق هق کنان اشک میریزد.
اما در همان حال چند دقیقهای با خبرنگار ما گفتگو میکند.
*اهل کجایید؟
افغانستانی هستیم.۱۲ سال پیش وقتی با ملالک ازدواج کردم به ایران آمدیم و رعنا دختر بزرگمان اینجا به دنیا آمد.
*شغل شما چیست؟
نگهبان هستم. هر روز ساعت ۵ عصر به خانه میآمدم و تا حدود ساعت ۱۰ شب کنار همسر و فرزندانم بودم. بعد دوباره به محل کارم میرفتم، چون باید شب را آنجا نگهبانی میدادم.
*از زندگی با ملالک راضی بودی؟
بله مشکلی بین ما نبود. کنار بچهها به خوشی میگذشت و قبل از عید برای همسرم فرش خریدم. نمیدانم چه کسی این بلا را سر زنم آورد و زندگی مان را تباه کرد.
منبع: ایران
باشگاه خبرنگاران جوان اجتماعی حوادث و انتظامیمنبع: باشگاه خبرنگاران
کلیدواژه: قتل هولناک مادر اخبار حوادث
درخواست حذف خبر:
«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را بهطور اتوماتیک از وبسایت www.yjc.ir دریافت کردهاست، لذا منبع این خبر، وبسایت «باشگاه خبرنگاران» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۵۵۷۱۶۵ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتیکه در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.
با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.
خبر بعدی:
علی دایی در خانه خبرنگار ورزشی و مادر ۸۹سالهاش!
علی دایی مرد کارهای نادر و عجیب و غریب است. اگر تا امروز تردیدی بود، دیگر به یقین تبدیل شد که او را نمیتوان پیشبینی کرد.
کسی تا حالا سراغ ندارد که یک اسطوره ورزشی آنهم در رشته فوتبال که حالا دلیل محبوبیتاش در جامعه ایران فقط گل ها و رشادتهایش نیست، اینطور برای تبریک تولد و ملاقات خانواده یک خبرنگار ورزشی، به خانهاش رفته باشد و اینگونه از او بابت زحماتش تجلیل و تقدیر کند.
چنین کاری فقط از یک ستاره پیشبینیناپذیر بر میآید که متوجه همه رویدادها و آدمهای اطرافش هست و به جزییترین مسائل دقت میکند.
صالح محمدرحیمی خبرنگار و عکاس ورزشی با گرایش حوزه پرسپولیس دو دهه است که کار رسانهای میکند و کسی در خانواده بزرگ فوتبال نیست که از علاقه فوقالعاده او به شهریار فوتبال آگاه نباشد.
او سالهاست با علی دایی همراه و همگام است و فراز و نشیب روزگار برای آقای گل پیشین بازیهای ملی فیفا، باعث کاهش این علاقه و دوستی نشده است. حتما اگر مخاطب تابناک بوده اید، تا حالا چندین گفتوگوی اختصاصی و جذاب و پرتیتر صالح محمدرحیمی با دایی را خواندهاید.
صالح به نوعی عکاس اختصاصی علی آقا هم هست و خبرنگار معتمد او محسوب میشود. تابناک هم طی سالیان اخیر رسانه معتمد علی دایی بوده و او حرفهای مهمش را در تابناک به گوش مردم رسانده است و در لحظات سخت و حساس دو سه سال اخیر هم این ارتباط محکم و ناگسستنی ماند.
ظهر امروز اهالی شهرک اکباتان در حال زندگی روزمره و معمولی خود بودند که ناگهان مقابل ورودی بلوک خود، با قد افراشته و لب خندان و برخورد صمیمی علی دایی مواجه شدند.
برخی یادشان رفت نوشابه و خریدهای شان را کنار بگذارند و همانطور کنار دایی ایستادند و عکس یادگاری شان را گرفتند. بچهها از مدرسه برمیگشتند که دیداری تاریخی برایشان رقم خورد. دایی همه سلامها را جواب داد و با حوصله درخواست عکس از همه را در محله یک خبرنگار حرفه ای ورزش قبول کرد.
اما بخش جذاب این ملاقات، داخل منزل صالح رحیمی و در دیدار مادر ۸۹ساله او با علی دایی رقم خورد. انگار مادر و فرزندی پس از سالها همدیگر را میبینند. دایی، سر این مادر که مدتها کسالت و ناخوشی سخت را پشتسر گذاشت، بوسید و دل یک خانواده را شاد کرد و البته احترام متقابلش را به جامعه خبرنگاران و عکاسان ورزشی که طی دههها همراه او در پیروزی و شکست بودند، ثابت کرد.
صالح رحیمی فردا در یادداشتی جداگانه حس خود از این دیدار را به رشته تحریر در خواهد آورد.